چگونه بخوانیم

ادبیات فرانسه را از کجا شروع کنیم؟

ادبیات فرانسه را از کجا شروع کنیم؟

ادبیات فرانسه مجموعه ای از آثار مکتوب به زبان فرانسوی است که در محدوده جغرافیایی و سیاسی فرانسه تولید می شود. زبان فرانسوی یکی از پنج زبان اصلی رومی بود که از لاتین مبتذل در نتیجه اشغال رومیان اروپای غربی ایجاد شد.

تأثیر ادبیات فرانسه

از قرون وسطی، فرانسه از موقعیت استثنایی در زندگی فکری اروپا برخوردار بوده است. اگرچه فرهنگ ادبی آن شخصیت واحدی ندارد که بتوان تأثیر آن را با تأثیر دانته ایتالیا یا شکسپیر انگلیس مقایسه کرد. اما در دوره های متوالی شاهد تأثیرگذاری نویسندگان و زبان آنها بسیار فراتر از مرزهای آن بوده است. در قرون وسطی، به دلیل سیستم گسترده و پیچیده بیعت‌های فئودالی (به ویژه پیوندهای فرانسه و انگلیس)، شبکه‌های رهبانی، جهانی بودن زبان لاتین، و شباهت‌های زبان‌های مشتق شده از لاتین، وجود داشت. روند مستمر مبادله، از نظر شکل و محتوا، در میان ادبیات اروپای غربی بود. تکامل دولت‌های ملت و افزایش اعتبار زبان‌های بومی به تدریج نیروی وحدت‌بخش این روابط را از بین برد. از اوایل دوره مدرن به بعد، فرانسه سنت فرهنگی متمایز و پرشمار خود را توسعه داد، که اگرچه هرگز از غنای پایگاه قرون وسطی و سنت کتاب مقدس یهودی-مسیحی غافل نشد، اما عمدتاً به عنوان مدیترانه در نظر گرفته شد. وفاداری آن، ریشه در تقلید از مدل‌های کلاسیک دارد، زیرا این مدل‌ها از طریق نویسندگان و متفکران بزرگ ایتالیای رنسانس انجام شد.

انقلاب‌های سیاسی و فلسفی که تا پایان قرن هجدهم به نام علم و عقل به وجود آمد، با دگرگونی‌هایی در شکل و محتوای نوشتار فرانسوی همراه شد. در طول قرن نوزدهم و پس از آن، یک حس رمانتیک نوظهور، آرمان نئوکلاسیک را که به تقلیدی کم رنگ و ترسو از خود سابق خود تبدیل شده بود، به چالش کشید. ارتدکس جدید ادعاهای تخیل و احساس را در برابر عقل و میل فردی در برابر قراردادهای اجتماعی و اخلاقی را مطرح می‌کرد. الکساندرین 12 هجایی که ژان راسین برای چنین تأثیری به کار برده بود، خط استاندارد در شعر باقی ماند. دامنه مضمونی شعر به طور متوالی توسط ویکتور هوگو، آلفرد دو وینی، شارل بودلر و آرتور رمبو گسترش یافت. تمام فرم‌های شعری توسط انقلاب‌های مدرنیستی در آغاز قرن بیستم به دیگ ذوب ریخته شد.
قبل از سال 1200 تقریباً تمام «ادبیات» فرانسوی به صورت شعر سروده می شد و به صورت شفاهی به اطلاع عموم می رسید. بیشتر شاعران در جستجوی تأثیر فوری، اشعار خود را به طرز شگفت‌انگیزی از نظر شخصیتی بصری، بیشتر نمایشی تا تأملی، ساختند و روانشناسی و انگیزه‌ها را از طریق کنش و اشاره آشکار کردند. فرمول‌های کلامی و کلیشه‌ها توسط شاعران‌برتر به‌عنوان تخلص روایی مؤثر، به‌ویژه در حماسه به‌کار می‌رفت. چنین تکنیک‌های شفاهی اثر خود را در طول دوره برجای گذاشتند.

حال به سوال اصلی می‌رسیم:

چرا ادبیات فرانسه مهم است؟

ادبیات برای مردم فرانسه اهمیت عمیقی دارد و نقش مهمی در احساس هویت آنها ایفا می‌کند. از سال 2006، ادبيات فرانسوی بيشتر از رمان‌نويس‌ها، شاعران و مقاله‌نويس‌های هر كشور ديگری جايزه نوبل ادبيات را دريافت كرده‌است.

 

ادبیات چگونه بر انقلاب فرانسه تأثیر گذاشت؟

فلسفه جدید حقوق همه انسانها هم در سیاست و هم در ادبیات بیان شد. این به “لیبرالیسم در ادبیات” منجر شد. لیبرالیسم سیاسی انقلاب فرانسه الهام‌بخش آزادی، فردیت و رد قوانین تجویز شده در ادبیات رمانتیک بود.

از ادبیات فرانسه می‌توان به نام این کتاب‌ها اشاره کرد:

  • ادبیات چیست؟

  • ژرمینال

  • شکست

  • شازده کوچولو

  • جنس دوم

  • بینوایان

  • مادام بوواری

  • در جست‌وجوی زمان ازدست رفته

  • سرخ و سیاه

  • بیگانه

  1. ژان پل سارتر یکی از مهم‌ترین متفکران فلسفی و سیاسی قرن بیستم بود. نوشته‌های او قدرتی داشت که برای صحنه‌های روشنفکری که اروپای پس از جنگ را دربرگرفت، مقاومت‌ناپذیر بود و میراثی حیاتی برای اندیشه‌های معاصر به جا گذاشت. اصل محوری جنبش اگزیستانسیالیستی که او به ایجاد آن کمک کرد، که به موجب آن خدا با یک خود اخلاقی جایگزین می‌شود، برای نسلی که وحشت نازیسم را دیده بودند بسیار جذاب بود و انقلابی را در اندیشه و ادبیات پس از جنگ برانگیخت. در ادبیات چیست؟ سارتر رمان‌نویس و سارتر فیلسوف با هم ترکیب می‌شوند تا به پدیده ادبیات بپردازند و به بررسی چرایی خواندن و نوشتن بپردازند.
    او استدلال می‌کند: عمل نوشتن یک عمل آزادی است که خطاب به انسان‌های آزاد دیگری است که در حال حاضر در موقعیت‌های وحشتناک عدم آزادی قرار دارند. رابطه بین نویسنده و خواننده می‌تواند تصویری ایده‌آل از دنیایی باشد که در آن مردم مجبور نیستند در مشاغلی که از آن متنفرند کار کنند یا هر کار دیگری را که از آن متنفرند انجام دهند. «عمل نوشتن، زیر سوال بردن ادبیات است». «اثر هنری، از هر طرف که به آن نزدیک شوید، عمل اعتماد به آزادی مردان است». و به گمان من، زنان. این کتاب زیبایی محض است! این یک شاهکار است.

هیچ روش رسمی برای درک ادبیات در اختیار شما قرار نمی‌دهد، اما به ادبیات روح می‌بخشد و به خوانندگان اجازه می‌دهد با آن روبرو شوند. سپس، کتاب از شما می‌خواهد که درک و دیدگاه منحصر به فرد خود را از ادبیات شکل دهید.

با پاسخ به سه سوال اصلی: “نوشتن چیست؟”، “چرا بنویسیم؟” و “برای چه کسی می‌نویسید؟” سارتر یک اثر هنری باشکوه خلق می‌کند و پرتره‌ای جادویی از ادبیات می‌کشد تا راه را در مقابل خوانندگانش هموار کند و آنها را قادر می‌سازد دیدگاه‌های متفاوت خود را از ادبیات خلق کنند.

بی‌طرفی و خلاقیت سارتر این کتاب را به اثری نابغه تبدیل کرد.

2. امیل ادوار شارل آنتوان زولا، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و روزنامه‌نگار فرانسوی نماینده شهره مکتب ناتورالیسم و عامل مهم در گسترش تئاتر ناتورالیستی است. طرفداران زولا، او را با مجموعه کتاب‌های بیست جلدی “روگن ماکار” می‌شناسند. روگن ماکار شرح ماجراها و سرگذشت اجتماعی خانواده روگن است که در دوران امپراتوری دوم فرانسه زندگی می‌کردند. زولا در این مجموعه و نیز آثار دیگر به وضعیت زندگی کارگران و تسلط سرمایه و بورس در نظام سرمایه‌داری پرداخته است.
ژرمینال سیزدهمین جلد از این مجموعه و از مشهورترین آثار امیل زولاست. اتین لانتیه، کارگر بیکار راه‌آهن، جوانی باهوش اما بی‌سواد با خلق و خویی خطرناک است. هنگامی که نمی‌تواند کار دیگری پیدا کند، مجبور می‌شود در معدن به یک شغل کمرشکن دست بزند. در آنجا متوجه می‌شود که معدنچیان همکارش بیمار، گرسنه و بدهکار هستند و نمی‌توانند به خانواده خود غذا بدهند و برای آنها لباس تهیه کنند. هنگامی که شرایط در جامعه معدنی بدتر می‌شود، لانتیه خود را رهبری اعتصابی می‌بیند که می‌تواند به معنای خاتمه گرسنگی یا نجات برای همه باشد.

ژرمینال در نوع خود یک شاهکار است، اما نمی‌توان در ابتدای رمان به پیشینه اجتماعی مرد جوانی که در خیابان در یک شهر معدنی فرانسه سرگردان است فکر نکرد. با وجود سابقه خانوادگی، اتین لانتیه مردی شایسته و متفکری پیشرو اجتماعی است. در جامعه معدن، او وارد زندگی طبقه کارگر در‌حال رشد می‌شود که به معدن وابسته است و در شرایطی زندگی می‌کند که در نهایت منجر به اعتصاب و رنج بیشتر می‌شود. معدن خود یک قهرمان داستان است: یک هیولای مدرن ترسناک که انسان‌ها را زنده می‌بلعد، اما بیشتر آنها را دوباره بیرون می‌اندازد، چون آنها برای زندگی در معدن و سودآوری تربیت و ساخته شده‌اند.

3- در معرفی امیل زولا به رمان ماقبل آخر یا نوزدهمین کتاب از خانواده روگن ماکار، رمان شکست (با نام اصلی افتضاح) می‌پردازیم. موضوع رمان “شکست” حوادث سیاسی و نظامی دوران حکومت ناپلئون سوم و امپراتوری رم، به ویژه جنگ فرانسه و پروس، نبرد سدان و کمون پاریس است. در طول زندگی زولا، این رمان پرفروش‌ترین رمان‌های او بود که منتقدان معاصرش به خاطر حماسی بودن و توجهش به جزئیات تاریخی، آن را تحسین کرده‌اند.

” شکست شاید بهترین رمان جنگ مدرن یا ضد جنگ نباشد، اما جزو اولین هاست“

شکست به دنبال توضیح این است که چرا امپراتوری دوم با شکست نظامی و خشونت انقلابی پایان یافت. این رمان بر روی سربازان عادی تمرکز می‌کند، شجاعت و رنج آنها را در میان شرایطی که نمی‌توانند کنترل کنند، نشان می‌دهد و شامل برخی از قوی‌ترین توصیفاتی است که زولا تاکنون نوشته است. زولا به طرز ماهرانه‌ای روایت خود از رویدادها و زندگی داستانی شخصیت‌هایش را ادغام می‌کند تا بهترین روایت از این فصل غم‌انگیز در تاریخ فرانسه را ارائه دهد. شکست که اغلب با جنگ و صلح مقایسه می شود، به عنوان یک اثر “منطقی” برای تمام تصاویر مدرن از جنگ توصیف شده است.
این رمان در 3 قسمت کاملاً متمایز روایت می‌شود. قسمت اول، ما با تیمی ملاقات می‌کنیم که تمرکز اصلی رمان خواهد بود. قسمت دوم نبرد سدان و قسمت سوم پیامدهای نبرد است که با انقلاب شکست خورده در پاریس معروف به کمون به پایان رسید. جوخه پیاده نظام، یک واحد کوچک در سپاه هفتم ارتش که عمدتاً شخصیت‌های رمان را با شخصیت‌های اصلی‌مان ملاقات می‌کند. کشاورز سابق، سرباز باتجربه، ژان مک‌کوارت که این کتاب را به بقیه مجموعه‌های روگن ماکار زولا گره می‌زند. موریس لواسور تازه کار تحصیل کرده و احساسی که با ژان برادر می‌شود.

4- شازده کوچولو. این کتاب برای کودکان نیست. این برای بزرگسالانی است که کودکی خود را به یاد می‌آورند و احساس دلتنگی برای راحتی و سادگی و معصومیت دوران کودکی دارند، اما می‌دانند که هرگز نمی‌توانند به آن برگردند. زیرا آنها با گل رزها و روباه‌های خود ملاقات کرده‌اند و از چاهی با سطل زنگ زده در بیابان از آن آب نوشیده‌اند و آموخته‌اند که ممکن است چند خار در برابر چنگال ببر تاب نیاورد. برخلاف شازده کوچولو، آنها دیگر نمی‌توانند به عقب برگردند – اما می‌توانند به آسمان پرستاره شب نگاه کنند و بخندند، و تصور کنند که خنده واضحی را می‌شنوند.
شازده کوچولو داستانی از آنتوان دوسنت‌اگزوپری که به بیش از 280 زبان و گویش ترجمه شده است. این کتاب خوانده‌شده‌ترین و ترجمه‌شده ترین کتاب فرانسوی زبان و از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ به حساب می‌آید. شازده کوچولو در سال 2007 عنوان “کتاب سال فرانسه” را از آن خود کرد. کتابی که به بیان فلسفه به شیوه‌ای شوررئالیستی می‌پردازد. کودکی که که از سیاره کوچکی به نام 612 آمده سؤال‌های بسیاری درباره آدم‌ها و کارهایشان دارد.
در این داستان اهداف بزرگی گنجانده شده که در یک سیستم کاملاً پیچیده از نمادها تعبیه شده. نمادهایی که برای ایجاد یک اثر قوی و احساسی کافی است. شازده کوچولو همان کسی است که در جایی در درون خود، شور عمیقی دارد و تنها با شگفتی و هیبت کودکانه، آنها را بیان می‌کند. بروز دادن احساساتی که فقط یک کودک می‌تواند اینگونه آن را انجام دهد.
از این کتاب ترجمه‌های بسیاری در بازار ایران موجود است که ازجمله آنها می‌توان به ترجمه احمد شاملو، ابوالحسن نجفی و… اشاره کرد.

شازده کوچولو

شازده کوچولو گفت: ولی تو گریه خواهی کرد!
روباه گفت: درست است.

-پس حاصلی برای تو ندارد.

-چرا دارد. رنگ گندم‌زارها…

سپس گفت:

– برو دوباره گل‌ها را ببین. این بار خواهی فهمید که گل خودت در جهان یکتاست. بعد برای خداحافظی پیش من برگرد تا رازی به تو هدیه کنم.

شازده کوچولو رفت و دوباره گل‌ها را دید. به آنها گفت:

شما هیچ شباهتی به گل من ندارید، شما هنوز هیچ نیستید. کسی شما را اهلی نکرده است و شما هم کسی را اهلی نکرده‌اید. روباه من هم مثل شما بود. روباهی بود شبیه صدهزار روباه دیگر. ولی من او را دوست خودم کردم و حالا او در جهان یکتاست.

و گل‌ها سخت شرمنده شدند.

شازده کوچولو باز گفت:

شما زیبایید، ولی جز زیبایی هیچ ندارید. کسی برای شما نمی‌میرد. البته گل مرا هم رهگذر عادی شبیه شما می‌بیند. ولی او یک تنه از همه شما سر است، چون من فقط او را آب داده‌ام، چون فقط او را زیر حباب گذاشته‌ام، چون فقط برای او پناهگاه ساخته‌ام، چون فقط برای خاطر او کرم‌هایش را کشته‎ام، چون فقط به گِله‌گزاری او با به خودستایی او یا گاهی هم به قهر و سکوت او گوش داده‌ام. چون او گل من است.

5- کتاب دو جلدی جنس دوم اثر سیمون دوبووار. در این کتاب با بحث درمورد دیدگاه‌های زیست‌شناسی، روانکاوی، ماتریالیسم تاریخی درمورد زنان مواجه خواهید شد. اینکه “واقعیت زنانه” چگونه شکل گرفته و چرا زن به عنوان جنس دوم تعریف شده و پیامدهای آن از دیدگاه مردان چه بوده است. سپس از دیدگاه زنان، جهان را آنگونه که به آنها عرضه و معرفی شده است بیان می‌کند.

هرچه مردان در باره زنان نوشته اند، باید نامطمئن باشد، زیرا مردان در آن واحد هم داورند، و هم طرف دعوا؛
پولن دولابار

در فصل‌های گوناگون کتاب، دوبووار، از زوایای تاریخی، اجتماعی، فلسفی و روانی، به پدیده زنانگی می‌پردازد؛ «سیمون دوبووار» در این کتاب پیش‌بینی کرده که نسل مردان ازبین خواهد رفت.

اثری گرانقدر که از «سیمون دوبووار» بر جای مانده؛ عنوان کتاب «جنس ضعیف» یا همان «جنس دوم» است، او این کتاب را نخستین بار در سال1949میلادی منتشر کرد.
گفته می‌شود پیشنهاد پژوهشی درباره‌ زنان را، «سارتر» به بو داده؛ «سارتر» از «سیمون دوبووار» خواسته تا بررسی کند، زن بودنش چه تأثیری در روند زندگی، و پیشرفت‌هایش داشته؛ برای پاسخ به همین پرسش این کتاب «جنس ضعیف» نوشته شد.
دوبووار کتاب‌های زیادی خواند و تحقیقات زیادی در حوزه زنان انجام داد. او درمورد نقش اجتماعی زنان از دوران فراتاریخی صحبت می‌کند و اینکه چگونه مردسالاری باعث شد زنان برابر تلقی شوند. زنان به عنوان “دیگری” درنظر گرفته می‌شدند و از آنجایی که آنها قدرت بدنی چندانی نداشتند، آنها را پست‌تر می‌دانستند.

طرفداران فمینیسم معتقدند این کتابی‌است که همه باید بخوانند. اگر می‌خواهید بدانید چرا فمینیسم مورد نیاز است و چرا برابری خواهی لازمه هر جامعه‌ای است و چرا زنان این‌قدر با سختی‌ها و فشارهای جامعه مردسالار دست و پنجه نرم می‌کنند…
در بخش اول کتاب «جنس دوم» دوبووار حقایق تفاوت بین دو جنس را هم از نظر بیولوژیکی، علمی و  هم تاریخی بیان می‌کند. او روشی را که از روانکاوی و زیست‌شناسی برای کمتر جلوه دادن زنان نسبت به مردان استفاده شده است مورد بحث قرار می‌دهد. هرچند وقتی به واقعیت‌ها نگاه می‌کنید، هیچ جمله‌ای وجود ندارد که بگوید زنان به نوعی زیر دست مردان هستند. سیمون دوبووار فکر می‌کند که این گذشته نوع بشر است که تفاوت بین جنسیت‌ها را بسیار عمیق کرده است.

جنس دوم

6- داستان بی‌عدالتی، قهرمانی و عشق ویکتور هوگو به دنبال سرنوشت ژان والژان است، یک محکوم فراری که مصمم است گذشته جنایتکارانه خود را پشت سر بگذارد. اما تلاش‌های او برای تبدیل شدن به یک عضو محترم جامعه دائماً در معرض تهدید قرار می‌گیرد: با وجدان خودش، زمانی که به دلیل هویت اشتباه، مرد دیگری به جای او دستگیر می‌شود. با تحقیقات بی‌وقفه بازرس ژاورت. والژان فقط برای خودش نیست که باید آزاد بماند، اما او قسم خورده است که از دختر بچه فانتین که از فقر به فحشا کشیده شده است، محافظت کند.
رمان از پنج بخش تشکیل می‌شود و هر بخش به چندین کتاب تقسیم شده و هر کتاب به فصل‌های متفاوت. در مجموع بینوایان از ۴۸ کتاب و ۳۶۵ بخش تشکیل شده‌است. هر فصل نسبتاً کوتاه، و عموماً از صفحات کمی تشکیل می‌شود. این رمان به عنوانِ یکی از بُلندترین رمان‌های نوشته شده در تاریخ شناخته می‌شود. با تقریباً ۱۵۰۰ صفحه در ویرایش انگلیسی، و ۱۹۰۰ صفحه در ویرایش فرانسه و ۱۶۵۰ صفحه در ویرایش فارسی.

هوگو جاه طلبیِ خود را برای ناشر ایتالیایی کتاب این‌گونه توضیح می‌دهد:
در حالی که تفاوتی ندارد این کتاب توسطِ همه گان خوانده شود، چرا که برای همه معنایی خواهد داشت. در انگلستان به خوبیِ اسپانیا معنی می‌دهد، در ایتالیا به خوبیِ فرانسه، در آلمان به خوبیِ ایرلند، در بندرگاه‌های تجارتِ جان گُدازِ بَرده به همان خوبیِ امپراتوری‌های شَرم سارِ دارای بَرده. مشکلاتِ اجتماعی فراتر از مرزهاست. زخم‌های بشریت، زخم‌هایی که در بستر جهان اتفاق می‌افتد، در خط‌های قرمز و آبیِ کشیده شده بر روی نقشه متوقف نمی‌شود. هر کجا که مردان در جهل و نومیدی هستند، هر کجا که زنان برای تکه‌ای نان خودشان را می‌فروشند، هر کجا که کودکان کتابی برای آموزش یا خانه‌ای گرم ندارند، بینوایان درِ خانه ات را می‌زند و می‌گوید: «باز کن من برای تو آمده‌ام.»

یکی از تکنیک‌هایی که هوگو از آن استفاده می‌کند این است که به طور ناگهانی خطوط داستان را تغییر می‌دهد و خواننده را از نحوه ارتباط آنها بی‌اطلاع می کند، تا اینکه در انتهای خط داستان، او آن را فاش می‌کند: آها! زمانی که والژان در راه کوزت است، هوگو یک انحراف بزرگ در تاریخ سقوط واترلو و ناپلئون انجام می‌دهد، و شما برای صفحات و صفحات تعجب می‌کنید که این چه ربطی به داستان دارد، و سپس در پایان، ما آن داستان را می‌بینیم. یکی از مردان مستضعف که از اجساد دزدی می‌کنند، پدر خانواده‌ای است که کوزت را نگه می‌دارد، و آن افسر دیگری که فکر می‌کند مرد مستضعف او را نجات داده است، خود را مدیون او اعلام می‌کند. می‌توانید هوگو را در آن خطوط احساس کنید که رونق را برای نمایش بیشتر در آینده پایین می‌آورد.

7- مادام بوواری اولین رمان نویسنده فرانسوی گوستاو فلوبر است که در سال 1856 منتشر شد. این شخصیت فراتر از توانایی خود زندگی می‌کند تا از ابتذال و پوچی زندگی در شهرستان بگریزد. زمانی که این رمان برای اولین بار در مجله La Revue de Paris منتشر شد، دادستان عمومی به این رمان حمله کرد. محاکمه فلوبر در ژانویه 1857 باعث بدنامی این داستان شد. پس از تبرئه فلوبر در 7 فوریه 1857، مادام بواری که در آوریل 1857 در دو جلد منتشر شد، بسیار پرفروش شد. این رمان که اثری برجسته از رئالیسم ادبی است، شاهکار فلوبر و یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبی تاریخ محسوب می‌شود.
اصلی‌ترین محوریت داستان، تأکید بر مسائل غیرمعمول در ازدواج و مخالفت با فضای سنتی فرانسه آن دوران است. درواقع داستان با یک حادثۀ پیش‌پا افتاده آغاز می‌شود، و در ادامه زنی را به نمایش می‌گذارد که برای آزادی و برآوردن خواسته‌های گوناگون خود به هر سوی روی می‌آورد.

زمان اوج داستان در شرایطی پدیدار می‌شود، که شخصیت اصلی داستان برای دست یافتن به خواسته‌های خود، به هرکاری تن می‌دهد؛ به همین دلیل احساس سرخوردگی و گاه رضایتمندی، در سرتاسر داستان به جذابیت آن می‌افزاید، در چکیده «مادام بواری»، عشق و نفرت را کنار هم و در فاصله‌ای بسیار کم، می‌توان مشاهده نمود. باید توجه داشت که عامل بروز همگی رویدادهای این داستان، یک رخداد عجیب و خارق‌العاده نبوده؛ بلکه تنها نارضایتی یک زن جوان، و خواسته‌های کمال‌گرایانه او توانسته او را به این ورطه بکشاند.

فلوبر به دقت فراوان در انتخاب کلمات، ریزبینی، آرایه‌های ادبی و به‌طورکلی زیبایی‌شناسی ادبی در ادبیات فرانسه منحصربه‌فرد است. اگر اهل ادبیات کلاسیک هستید این کتاب را برای شما بسیار ارزشمند خواهد بود. رمانی که بارها به صورت نمایشنامه و فیلمنامه بازآفرینی شده و دو فیلم سینمایی از آن به همین نام ساخته شده.

در چستجوی زمان از دست رفته

8- رمان در جستجوی زمان ازدست رفته اثر مارسل پروست که در هفت جلد نوشته شده و هر کدام از این مجلد نامی مستقل دارد. پروست این رمان را در دوران بیماری و تنهایی‌اش، بین سال‌های ۱۹۰۸- ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۲ میلادی نوشته و میان سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ میلادی منتشر کرده‌است. او در این کتاب به شرح یک داستان مشخص نمی‌پردازد، بلکه تنهایی و دوران بیماری‌اش فرصتی برای او فراهم کرد که عمق گذشته از‌دست رفته خود را جستجو کند.

نکته جالبی که درباره این کتاب وجود دارد این است که از هرکجای داستان به آن ملحق بشوید آن را درخواهید یافت. پروست ازورای این کتاب، یک تحلیلِ ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعی زا جامعه اواخر قرن نوزدهم فرانسه به مخاطب می‌دهد.
چرا پروست مجبور شد یک رمان 4000 صفحه‌ای بنویسد، به‌خصوص وقتی که درابتدا هیچ طرح قابل تشخیص و منسجمی برای آن وجود نداشت؟ آیا واقعاً لازم بود که آن صحنه‌های اجتماعی گسترده، که برخی از آنها 150 صفحه یا بیشتر طول می‌کشید، ثبت کند؟ آیا نمی‌شد کل موضوع را کمی سخت‌تر کرد و به 1000 صفحه کاهش داد؟
این سؤالاتی است که ممکن است برای خوانندگان “در جستجوی زمان از دست رفته” به‌وجود بیاید. تا دو جلد پایانی (و به ویژه نیمه دوم بازیابی زمان) همه چیز معنا پیدا می‌کند. نکته‌ای که پروست تلاش می‌کند بیان کند، تنها زمانی قابل تجربه است (در مقابل تحقق عقلانی) که شما در میان مجموعه‌های به‌ظاهر بی‌پایان حکایت‌ها، حاشیه‌ها و تامل‌های فلسفی گذر کرده باشید.
پروست سعی می‌کند به ما بگوید که چگونه تجربیات گذشته ما از حافظه ما دور می‌شوند و به این ترتیب دیگر هیچ تأثیر آشکاری بر ما ندارند. در برخی موارد (یعنی حسادت و غم و اندوه جنسی) این چیز خوبی است، مبادا درد این ضررها برای همیشه ما را بر دوش بکشد. اما همچنین ما را از آن لحظات لذت و تجربه زیبایی ناب جدا می‌کند. ما می‌توانیم داوطلبانه توسط حافظه «روزهای خوب گذشته» را بازیابی کنیم، اما چیزی جز یک عکس فوری به دست نمی‌آوریم، و تجربه‌ای که از واقعاً در آن لحظات اتفاق افتاده را احساس نخواهیم کرد. پروست به ما می‌گوید که تنها راه برای بازگرداندن زمان از دست رفته، از طریق خاطرات غیرارادی است که به طور خود‌به‌خود از ورودی حسی تصادفی ناشی می‌شوند. از آنجایی که خاطرات آخرین‌باری را که ما همان احساسات را همراه با سایر احساسات فیزیکی و عاطفی که احساس کاتالیزوری با آنها مرتبط است، تجربه کردیم، ایجاد می‌کند. تجربه این احساسات در واقع شکل خالص‌تری نسبت به زمانی است که برای اولین‌بار برای ما اتفاق افتاد، زیرا تمام محرک‌های رقیب دیگری که در آن زمان بر ما تأثیر می‌گذاشتند، مانع آن نمی‌شوند. به عنوان مثال، ممکن است در آن زمان ناامید شده باشیم که این استراحتگاه دقیقاً آن چیزی نبود که در ذهن داشتیم، ممکن است نگران سلامتی یکی از عزیزانمان بوده باشیم، ممکن است با نگرانی‌های شغلی حرفه‌ای خود حواسمان را پرت کند. در این لحظه بازپس گیری گذشته، تنها چیزی که به سراغ ما می‌آید، شکل دست نخورده تجربه لذت است.

درنهایت، اگر به ادبیات جدی و کلاسیک علاقه‌مند هستید، مراقب باشید طولانی بودن این کتاب مانع انتخاب یک مطالعه مفید و لذت‌بخش برای شما نشود.

9- سرخ و سیاه یک رمان روان‌شناختی تاریخی در دو جلد از استاندال است که در سال 1830 منتشر شد. این داستان تلاش‌های یک جوان شهرستانی را به تصویر می‌کشد که از نظر اجتماعی از طریق ترکیبی از استعداد، سخت کوشی، فریب و ریاکاری فراتر از تربیت متواضع خود می‌رود. او در نهایت به احساساتش اجازه می‌دهد که به او خیانت کنند.
سرخ و سیاه تصویری سرزنده و طنز از جامعه فرانسوی پس از واترلو است که مملو از فساد، طمع و کینه‌توزی است و ژولین – استثمارگر سردی که مبارزات ماکیاولیستی‌اش تحت‌تأثیر احساسات خودش قرار گرفته است – یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های ادبیات اروپا است.
داستان این کتاب، زاده خیال نیست؛ بلکه از داستانی واقعی بازنویسی شده. شاید امروز آن رنگ «سرخ و سیاه»، برای جوانان خوانشگر این روزها کمرنگ شده باشد، اما روزگاری از برترین کتابها بود. در سرخ و سیاه، استاندال پرتره‌ای گسترده از اوایل قرن نوزدهم فرانسه – طبقات اجتماعی، حرفه ها، سیاست و آداب آن – در پاریس و استان‌ها ترسیم می‌کند. شخصیت‌های رمان تقریباً هر سطح از هوش و حساسیت را در طرحی شامل شور، دسیسه، طنز و واژگونی‌های لحظه آخری نشان می‌دهند. این رمان با تغییر مکرر صحنه و تمرکز که اغلب آن را «سینماتیک» می‌نامند، توسط جولین سورل، که زندگی او ساختار آن را فراهم می‌کند، کنار هم نگه داشته می‌شود. جولین خانه استانی خود را ترک می‌کند تا معلم شود، تلاش می‌کند تا خود را از نظر حرفه‌ای و اجتماعی بالا ببرد، درگیر مجموعه‌ای از فرارهای عاشقانه می‌شود و در نهایت با یک دادگاه بزرگ روبرو می‌شود.

تا قبل از اینکه استاندال درست قبل از انتشار کتاب عبارت معمایی Le rouge et le noir را به عنوان نام کتاب انتخاب کند، رمان را Julien نامید. اگرچه ژولین بدون شک شخصیت اصلی رمان است، اما اینکه آیا ما باید او را به عنوان یک قهرمان ببینیم یا خیر، یک سوال باز است. در پایان رمان، استاندال ما را در موقعیتی مشابه با هیئت منصفه دادگاه جولین قرار می‌دهد، در واقع از ما می خواهد که جولین را ارزیابی کرده و حکم خود را با دادگاه مقایسه کنیم.
عنوان “سرخ و سیاه” برای اشاره به تنش بین علائق روحانی (سیاه) و سکولار (قرمزِ) قهرمان داستان گرفته شده است. اما می‌تواند به بازی ورق‌بازی محبوب در آن زمان «روژ و نوآر» نیز اشاره داشته باشد، که بازی با ورق، انگیزه روایی رمانی است که در آن شانس و سرنوشت شخصیت اصلی را تعیین می‌کنند. تفاسیر دیگری نیز وجود دارد.
سلامتی استاندال در اوایل سال 1841 به شدت رو به وخامت گذاشت، زمانی که او دچار حمله آپپلکسی شد. او در 23 مارس 1842 بر اثر سکته مغزی درگذشت. در طول زندگی اش، ادبیات داستانی او چندان مورد توجه قرار نگرفت. درست قبل از مرگ استاندال، آنوره دو بالزاک مقاله‌ای در ستایش La Chartreuse de Parme منتشر کرد، اما سال‌ها گذشت تا منتقدان آثار استاندال را به اندازه‌ای شایسته دانستند که در کنار آثار بالزاک و گوستاو فلوبر قرار گیرند.

10- کامو از طریق کتاب “بیگانه” داستان مردی معمولی که ناخواسته به قتلی بی‌معنا در سواحل الجزایر کشیده می‌شود، آنچه را «برهنگی انسان در مواجهه با امر پوچ» می‌خواند، بررسی کرد. بیگانه اولین بار در سال 1946 به زبان انگلیسی منتشر شد.
سبک نوشتاری و طرح بسیار متمایزی در این کتاب وجود دارد که انتخاب آن را در کتابخانه آسان می‌کند و می‌توان آن را در یک بعدازظهر به پایان رساند. فصل اول احتمالاً خسته‌کننده‌ترین فصل است، اما وقتی از کنار آن گذشتید، داستان واقعاً خودش را نشان می‌دهد. کامو در مقدمه‌‌ای بر این رمان می‌نویسند: (دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را، در یک جمله، که گمان نمی‌کنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کرده‌ ام: «در جامعهٔ ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش می‌کند؛ منظور این است، که تنها بگویم قهرمان داستان از آنرو محکوم به اعدام شد، که در بازی معهود مشارکت نداشت؛ در این معنی از جامعۀ خود بیگانه است، و از متن برکنار؛ در پیرامون زندگی شخصی، تنها و در جستجوی لذت‌های تن سرگردان؛ از این رو خوانشگران او را خودباخته‌ای دستخوش امواج یافته‌ اند»).

کتاب به سادگی نوشته شده و نسبتاً سریع خوانده می‌شود، اما عمقی که کامو از طریق همین سادگی می‌تواند بیان کند شگفت انگیز است. مشکل بسیاری از مردم با این کتاب این است که نمی‌توانند فراتر از کل پیام “معنای زندگی چیست” به کتاب نگاه کنند. درحالی که این کتاب یک سوال جالب است، بسیاری از سؤالات فلسفی دیگر فراتر از این را مطرح می‌کنند. جالب‌ترین چیزی که وجود دارد این است که «چه چیزی واقعاً انسانیت را تعریف می‌کند یا کسی را انسان می‌سازد؟» در طول محاکمه مورسو، او مدام متهم می‌شود که پشیمان نیست و در نتیجه به عنوان فردی سرد و غیرانسانی است. با این حال، او قطعاً انسان است، فقط نسبتاً جدا. این سؤال را مطرح می‌کند که آیا باید انتظار داشت که در موقعیت‌های خاص ویژگی‌های خاصی را برای «حفظ انسانیت» از خود نشان دهد.

همچنین این سؤال مطرح می‌شود که آیا بیشتر احساسات ما توسط خودمان ایجاد می‌شود یا انتظارات دیگران برای نشان دادن برخی احساسات در یک موقعیت خاص. این کتاب همچنین کیفرخواستی است درباره تلاش افراد برای دیکته کردن زندگی دیگران. دائماً به ما گفته می‌شود که چه چیزی درست است و به عنوان وسیله‌ای برای توجیه احساس خود در مورد “انسان بودن به چه معناست”. ما اغلب این ویژگی‌ها را به دیگران تحمیل می‌کنیم، و از آنها انتظار داریم که صفات و ویژگی‌های مشابهی را که قبلاً به ما تحمیل شده است، انجام دهند. این به نوعی خود توجیهی برای اعمال ما به عنوان درست یا “انسانی” است. به طور مداوم به مورسو گفته می‌شود که باید به شیوه خاصی زندگی کند و/یا رفتار کند، خواه توسط قاضی، وکیل یا کشیش. به محض اینکه این اقدامات را رعایت نکند، به حاشیه رانده شده و به او «غیرانسانی» می‌گویند. این تلاشی است از سوی دیگران برای منطقی کردن شیوه های زندگی و درک خود. اگر موفق شوند او را “غیرانسانی” اعلام کنند، به آنها اجازه می‌دهد که خود را انسان بنامند و وسایل زندگی خود را توجیه کنند.
اگزیستانسیالیسم یک انتخاب فلسفی نیست، و مورسو، در عین داشتن این دیدگاه‌ها، این کار را از طریق اعتقاد یا پذیرش انجام نمی‌دهد، بلکه بیشتر به خاطر شخصیت آسیب دیده‌اش است. شاید به همین دلیل است که کامو منکر این بود که این کتاب یک کتاب اگزیستانسیالیستی است.
در نهایت، این کتاب یکی از سؤالاتی است که بیش از آن که پاسخ دهد، سؤالاتی را مطرح می‌کند، اما به شیوه فلسفی واقعی، آنها واقعاً سؤالاتی بدون پاسخ هستند.

دیدگاهتان را بنویسید