نمایشنامه گوشهنشینان آلتونا از ژان پل سارتر و با ترجمه زندهیاد ابوالحسن نجفی به چاپ ششم رسید.
نمایشنامه گوشهنشینان آلتونا آخرین اثر نمایشی ژان پل سارتر است. شاید بتوان گفت این نمایشنامه مشهورترین و پرعمقترین آنهاست که در سال 1959 به روی صحنه آمد. یعنی از لحاظ زمانی و نیز سیر تفکر سارتر پس از شیطان و خدا.
این نمایش در پنج پرده و با تفکر اگزیستانسیالیسم نگاشته شده است. گوشهنشینان آلتونا که در اوج بحران جنگ استقلال الجزایر بر صحنه آمد مسائلی را مطرح میکند که در آن زمان افکار عموم فرانسویان را منقلب کرده بود: مسئله وظیفه فرد نسبت به وطنش و مسئلهی تولد دژخیم در درون انسان.
«ای قرنهای آینده، این است قرن من، تنها و بیقواره که بر جای متهم نشسته است. موکل من با دستهای خود شکم خود را پاره میکند. آنچه به نظر شما خون سفید میآید در حقیقت خون سرخ است.
جز این که گلبول قرمز ندارد: متهم از گرسنگی میمیرد. اما من راز این شکمدریدنهای پیاپی را به شما میگویم: قرن من نیکوکار میبود اگر انسان دشمن سفاکی نمیداشت که از عهد ازل در کمینش نشسته است: حیوان گوشتخواری که سوگند به نابودی او خورده است، جانور موذی بیمویی که نامش انسان است.
یک و یک میشود یک، این است راز ما. جانور پنهان میشد و ما غفلتاً نگاهش را در چشمان صمیمی همنوعان غافلگیر میکردیم و آن وقت می کوبیدیم: دفاع مشروع برای حفظ جان خود. من جانور را غافلگیر کردم و کوبیدم: یک انسان افتاد. در چشمان محتضر او جانور را دیدم که همچنان زنده بود و آن من بودم. یک و یک میشود یک: چه سوتفاهمی!…
ای قرنهای خوشبخت، شما که با نفرتهای ما آشنا نیستید چگونه میتوانید به قدرت سفاکِ عشقهای مهلک ما پی ببرید؟ عشق، نفرت، یک و یک… ما را تبرئه کنید…
ای کودکان زیبا، شما از ما بیرون آمدهاید، شما را دردهای ما ساختهاند. این قرن، زن است و میزاید، آیا مادرتان را میخواهید محکوم کنید؟
(از پرده پنجم، صحنه سوم)
چاپ ششم نمایشنامه گوشهنشینان آلتونا را ابوالحسن نجفی به فارسی ترجمه کرده است. انتشارات نیلوفر این کتاب را در 286 صفحه به چاپ رسانده است.